رمان فارسي. خانواده هاي "مهناز" و "محمد" در همسايگي هم زندگي مي كنند. محمد كه از زمان طفوليت به مهناز علاقه مند بوده است، در ٢٠ سالگي و زماني ...
رمان فارسي. خانواده هاي "مهناز" و "محمد" در همسايگي هم زندگي مي كنند. محمد كه از زمان طفوليت به مهناز علاقه مند بوده است، در ٢٠ سالگي و زماني كه دانشجوي سال دوم بود، پدر و مادرش را براي خواستگاري مهناز كه آن زمان ١٦ ساله بود مي فرستد. آنها قرار مي گذارند كه به مدت ٢ سال عقد كرده بمانند تا درس محمد و مهناز تمام شود. مهناز كه دختر يكي يكدانه و نازنازي خانواده بود، حركات و رفتارهايي بسيار بچه گانه داشت و ديگر به ادامه تحصيل علاقه نشان نمي داد. او نسبت به محمد بسيار حساس بود و حسادت مي كرد. محمد خيلي سعي مي كرد كه رفتارهاي او را تحمل كرده و با او كنار بيايد، اما سرانجام عاصي شده و او را طلاق مي دهد. او بعد از جدايي راهي خارج مي شود تا هم مهناز را فراموش كرده و هم ادامه تحصيل دهد. هشت سال از اين ماجرا مي گذرد و هيچكدام نمي توانند يكديگر را فراموش كنند. آنها كه هر دو از تند روي ها و بعضي رفتارهاي خود پشيمان هستند و هنوز مجردند، همديگر را بطور اتفاقي ديده و بعد از مدتي دوباره به عقد هم درمي آيند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.