مرد تنها و میانسالی، روزی به طور اتفاقی متوجه می شود در بخش نیازمندی های روزنامه، تمام دارایی های وی به فروش عرضه شده است. او ابتدا با سرس ...
مرد تنها و میانسالی، روزی به طور اتفاقی متوجه می شود در بخش نیازمندی های روزنامه، تمام دارایی های وی به فروش عرضه شده است. او ابتدا با سرسختی مراجعین تلفنی را جواب می كند. اما با فرا رسیدن شب، آرامآرام به این نتیجه می رسد كه به هیچ یك از آنها احتیاج ندارد و بنابر این ماشین، خانه، لوازم منزل و... را می فروشد. و پس از این است كه احساس سبكی عجیبی كرده، پیاده به سمتی راه می افتد كه پنچرگیريها تمام شده و بر اسم شهر، روی تابلویی مستطیل، خط قرمز كشیدهاند. این مجموعه شامل نه داستان کوتاه فارسی: آنجا که پنچرگیری ها تمام می شوند، فيدل، شوخی، شب ناتمام، قمر گمنام نپتون، هتل، اشكاف، شب در ساتن سفيد، اكازيون است
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.