رمان فارسی.
برگه را برداشتم و بخش چسب دار آن را روی در حمام فشار دادم. سرم گیج می رفت و حس می کردم که این خشم آنی بدنم را ناگهان گداخته و درد ...
رمان فارسی.
برگه را برداشتم و بخش چسب دار آن را روی در حمام فشار دادم. سرم گیج می رفت و حس می کردم که این خشم آنی بدنم را ناگهان گداخته و دردناک کرده است. حوله سفید را به دیوار آویختم و شیر آب داغ را باز کردم. رخت ها را از تن بیرون آوردم و زیر آب ایستادم و چشم هایم را بستم و گذاشتم قطره های پرشتاب شانه های خسته ام را مالش دهد. چشم هایم را که باز کردم دوباره از خشم لرزیدم ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.