رمان فارسی. از متن کتاب: زیبایی او دیگر برایم دشمن قسم خورده ای نبود که بر تمام زندگی ام سایه می انداخت. در قدرتی که حضور او در جمع ایجاد می ک ...
رمان فارسی. از متن کتاب: زیبایی او دیگر برایم دشمن قسم خورده ای نبود که بر تمام زندگی ام سایه می انداخت. در قدرتی که حضور او در جمع ایجاد می کرد، ساده دلانه خود را سهیم می دانستم. شده بودم رفیق آن مرد خوش قیافه. نوچه ای که دروازه ی برقراری ارتباط با شهسوار افسانه هاست. سانچو پانزای شکم گنده ای که برده ی زیبایی و وقار اربابش شده، با این تفاوت که اربابم خیال باف نبود و دانستن همین نکته به جای این که از حقارتم بکاهد بر آن می افزود ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.