داستان،
هنوز مستي خواب در چشمانم بود. دكمه باز كردن در را فشار دادم و با عجله دستي به موهايم كشيدم. فرصت نبود آبي به صورتم بزنم. از هيجان لب ...
داستان،
هنوز مستي خواب در چشمانم بود. دكمه باز كردن در را فشار دادم و با عجله دستي به موهايم كشيدم. فرصت نبود آبي به صورتم بزنم. از هيجان لبم را به دندانم گرفتم. علت آمدن علي را نمي دانستم. صداي پاي او را شنيدم كه از
پله ها بالا مي آمد.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.