رمان فارسی. همان جا نزدیک گودال در کنار درختی نشست و به سکوت جنگل گوش داد. به یاد آورد سکوت، آخرین درسی بود که در موسیقی از فرزین آموخته بود. ...
رمان فارسی. همان جا نزدیک گودال در کنار درختی نشست و به سکوت جنگل گوش داد. به یاد آورد سکوت، آخرین درسی بود که در موسیقی از فرزین آموخته بود. این درس عمیقا" با روح او عجین شده و در سراسر لحظاتش سایه افکنده بود. سکوت را شناخته بود و از دل ترانه ها بیرون کشیده و قصه ها شنیده بود. اما حالا قصه ای نبود، ترانه ای نبود، فقط دلتنگی بود. غربتی تلخ در سینه اش ریشه می دواند و او را به اعماق اقیانوس دلتنگی می کشید ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.