رمان فارسی. از متن کتاب: نگاهم روی دو کلمه آخر گیر کرد و حس حسادت همه وجودم را فرا گرفت. در همه سال هایی که عنوان نامزد توفان راداشتم چنین جم ...
رمان فارسی. از متن کتاب: نگاهم روی دو کلمه آخر گیر کرد و حس حسادت همه وجودم را فرا گرفت. در همه سال هایی که عنوان نامزد توفان راداشتم چنین جملاتی از او نشنیده بودم. فقط زمانی با احساسات عاشقانه او روبرو شدم که در آغوشش شب را به صبح رساندم و پس از آن باز هم سکوت بود و سردی. اینک حس تلخی همه وجودم را گس می کرد. احساسی که به من می گفت جملات عاشقانه آن شب هم خطاب به من نبود و جسمم چون عروسکی عاریه ای روح کس دیگری را به یدک می کشید. از تصور چنین فکر تلخی نالیدم: "خدای من!"...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.