هنوز دهانم بوی گیاهان نعناع و ریحان بلندیهای پرو و پشت دربند کرمانشاهان را میدهد. در سال 1320 (قزوین) نه در زادگاه نیاکانم بلکه در سرزمینی ...
هنوز دهانم بوی گیاهان نعناع و ریحان بلندیهای پرو و پشت دربند کرمانشاهان را میدهد. در سال 1320 (قزوین) نه در زادگاه نیاکانم بلکه در سرزمینی نامانوس دیده به جهان گشودم از کرههای تبعیدی دروان حکومت قاجاریه هستم که نیاکانم به واسطه مشاجرات سیاسی آن زمان از سرزمین خود تبعید و محکوم به اقامت در سرزمینی دیگر شدند. در سفرهایم در مصاف با کسان هیشه نجوایی آشنا به گوشم میرسید. با نقبی به گذته بویی آشنا به مشامم میرسید همزبانی که زبانش با عطر گلهای وحشی آن سرزمین گشوده شده بود و بعد زمان و مسافت نتوانسته بود که خللی در هویتش حک کند. سر در سودای آرزو نهادن و سه سال به اشتیاق وصال به کوی و برزنی به دنبال گمشده گشتم. دستها را فشردم- نانهای گرم خوردم و خندان مرا پذیرفتند. نیاکنم را در واپسین روزهای زندگی خود در شیراز-کرمانشاه-همدان-ملایر و تویسرکان- گیلان-مازندران وقزوین یافتم و یعقوبوار پیراهنشان را به چشمانم مالیدم و تصاویری را که سالها در محبس قفسهها و گنجهها بودند بار دیگر جانی گرفتند خود را یافتیم- همه کردیم- اما در سرزمین ایران پراکنده. این کتاب را به روان پاک آنها که کالبد وجودشان هنوز در تبعید است تقدیم مینمایم به خصوص عبدالله اوجالان.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.