من نامیام. از کتاب بیزارم. معلمها دائم از مشاهیر گذشته میگفتند و دائم آنها را توی سر ما میزدند. بالاخره کلافه شدم و آستینها را بال ...
من نامیام. از کتاب بیزارم. معلمها دائم از مشاهیر گذشته میگفتند و دائم آنها را توی سر ما میزدند. بالاخره کلافه شدم و آستینها را بالا زدهم و خودم رفتم سراغ این خسته کنندهها. چشمتان روز بد نبیند، کلی کتاب خواندم و نتیجهاش این کتاب شد. ابوریحان برادر ابوتره و ابوجعفری، فرزند آقای بیرونی بود. در بیرون به دنیا آمد. بعد به درون رفت. بعد دانشمند خفنی شد که سر به هوا راه میرفت و به ستارهها نگاه میکرد. چند بار نزدیک بود از بام بیفتد. سلطان محمود زورکی او را به غزنین و هندوستان برد. ایشان ۱۴۶ کتاب ناقابل نوشت. شعاع زمین را اندازهگیری کرد. وزن مخصوص مواد را پیدا کرد. با ابوعلی سینا دوست شده و ......
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.