رمان نو، طرح و شخصیت داستان را به شدت کمرنگ و بیرنگ میکند و داستان، مجموعهای از تصویرهای مکرری است که یا به واقع چشمی عینی آنها را ...
رمان نو، طرح و شخصیت داستان را به شدت کمرنگ و بیرنگ میکند و داستان، مجموعهای از تصویرهای مکرری است که یا به واقع چشمی عینی آنها را ثبت میکند یا از رهگذر خاطره و رویا قابل ترسیم است. همهی تکیهی نویسندگان رمان نو و منتقدان مدافع آنان جز این نیست که اینان "شیوهی تازه نه رسم باستان" آوردهاند؛ اما این "شیوه و رسم"، هم در پهنهی "معنی" است، هم در گسترهی "لفظ" و به تعبیری دقیقتر هم در عرصهی ذهن و هم در قلمروی زبان است. ناتالی ساروت، از نویسندگان و نظریهپردازان رمان نو، از دو گونه "واقعیت" سخن میگوید: واقعیتی که "همه کس آن را میبیند و با نخستین نگاه میتوان آن را درک کرد"؛ و واقعیتی که "هنوز شناخته شده نیست و بنابراین نمیتواند در صورتها و قالبهای مستعمل و آشنا درآید و به ابداع و شکلهای جدید نیاز دارد". نویسندگان رمان نو برای خویش رسالت و مسؤولیتی قایلاند. نویسندهی رمان نو تنها به کشف خویش متکی است. این کشف از دل تجربهای فردی بیرون میآید، تجربهای که هرچند نامتعارف مینماید، اصیل است؛ ذهن و زبان خاص خویش دارد؛ شگفتی برمیانگیزد و به خواننده کمک میکند تا جهان را با نگاه نویسندهی رمان نو ببیند و شگفتزده شود. نویسندهی کتاب پیش رو با بررسی سه رمان نوی "پاککنها" ساروت، و کوندرا سعی دارد ساختار رمان نو را به خواننده معرفی کرده و بشناساند. او بر این عقیده است که رمان نو فاقد قهرمان است؛ ناگزیر خواننده قادر نیست در کنار قهرمان، در برابر دیگران موضعگیری کند. شخصیتها فاقد روانشناسی خاص هستند؛ گویی روح ندارند و چیزی از گونهی مهر و کین، جاذبه و دافعه، رفتار حماسی و ثبات در عقیده در آنان نیست.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.