احساس من به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سال هایی که در آن کار کردم (اردیبهشت ۱۳۵۰ شهریور ۱۳۵۹) مانند احساسی است که هر کدام از ما به ...
احساس من به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و سال هایی که در آن کار کردم (اردیبهشت ۱۳۵۰ شهریور ۱۳۵۹) مانند احساسی است که هر کدام از ما به نخستین نشر نگاره آفتاب عشق خود داریم. در جای دیگری گفته ام که فصلنامه نگاه نو آخرین عشق زندگی من است کانون هم نخستین عشق زندگی من بود. نخستین عشق فراموش نشدنی است. درست چهل سال است که از کانون رفته ام - شهریور ۱۳۵۹ ولی عطر کانون همچنان مشامم را نوازش میکند کانون محل کارم نبود خانه ام بود. نخستین خانه ام بود.
کانون با هدف پرورش فکری کودکان و نوجوانان در کتابخانه هایش نزدیک به دومیلیون کودک و نوجوان ایرانی را به عضویت گرفته بود. کمترین خدمت کانون این بود که در هر سال بیش از یکصد میلیون نسخه کتاب در اختیار این دومیلیون کودک و نوجوان میگذاشت. آموزگاران هنری به اعضای کتابخانه ها نقاشی، موسیقی تئاتر و فیلمسازی می آموختند تمامی واحدهای تولیدی کانون انتشارات سینمایی تولید صفحه و نوار و دیگر واحدهای آن نیز در خدمت این دومیلیون عضو بودند. کتابداران برای اعضا قصه میگفتند. شعر میخواندند. شخصیتها را معرفی میکردند سرزمینهای دیگر را به آنان میشناساندند به آنان روزنامه نگاری می آموختند. آنان را به بازدیدهای تابستانی می بردند و سنگ صبور دختران و پسران نسبتا بزرگسال خانواده های فقیر بودند. که جز کتابدار کانون کسی را نمی شناختند که غم دل با او بگویند و پرسشهای خود را مطرح کنند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.