رمان فارسی. همیشه از رکود و سستی نفرت داشتم به همین علت بود که نتوانستم سنگینی آن همه سکون و سردی را تحمل کنم و به خود امید دادم برای یک زندگ ...
رمان فارسی. همیشه از رکود و سستی نفرت داشتم به همین علت بود که نتوانستم سنگینی آن همه سکون و سردی را تحمل کنم و به خود امید دادم برای یک زندگی اجباری باید از جایم برخیزم و از این خزان غم گرفته ی وجودم عبور کنم و آن قدر به راهم ادامه دهم تا چشم انداز پشت سرم را در تاریکی مه گم کنم ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.