خوکی شکم گنده در یک مزرعه در کنار مرغها و خروس ها زندگی میکرد. او مسابقه را دوست نداشت، فکر می کرد مسابقه دادن کاری بی فایده است و جز درد ...
خوکی شکم گنده در یک مزرعه در کنار مرغها و خروس ها زندگی میکرد. او مسابقه را دوست نداشت، فکر می کرد مسابقه دادن کاری بی فایده است و جز دردسر چیزی ندارد. خوکی عاشق زندگی کردن در گل و لای و غلت زدن زیر و رو کردن بود. او در این کار بهترین بود. هر روز صبح مرغها سر و صدا راه میانداختند که چه کسی اولین، بهترین و تندپاترین است ؟ یک روز خوکی با خودش می گوید به آن ها نشان خواهم داد که چه کسی این جا از همه تندپاتر است. همه ی جانوران او را تشویق می کنند. خوکی برو! خوکی برو! (با کاغذ گلاسه و تصاویر رنگی)
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.