رمان فارسی. سال هاست که پرنیا چند جمعه در میان به همراه پدر خود بر سر مزار مادرش می آیند. برایش فاتحه ای می خوانند و بعد از این که "سعید سا ...
رمان فارسی. سال هاست که پرنیا چند جمعه در میان به همراه پدر خود بر سر مزار مادرش می آیند. برایش فاتحه ای می خوانند و بعد از این که "سعید سالاری" یعنی همان پدر پرنیا لحظاتی چند به دور دست ها می نگرد و گاهی نم اشک هایش را با پشت دست پاک می کند و زمزمه هایی با کسی که سال هاست در زیر خروارها خاک خوابیده است می کند بلند می شود و …
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.