چشمها! چه جادويي توي اين چشمها بود؟ چشمهاي عسلي سحر، چشمهاي دختر پشت پنجره، چشمهاي ميشيِ نمناکِ دختر تخت روبهرو، چشمهاي لعيا توي آينهي سفرهي عقد. انگار وجودش هزار تکه شده بود و توي چشم هر زني که نگاه ميکرد يک تکه از خودش را ميديد. همهي اينها هما بودند و هما همهي اينها بود. همهي آنهايي که از پشت پنجره يا از روي تخت يا از خلال انعکاس آينه چشمهايشان را ديده و حتي آنها که هرگز نديده بود. هم کَريِ سکساند د سيتي، هم رابعهي تذکرهالاوليا. اصلاً شايد براي همين زندگياش اين کثافتي بود که بود. اجتماع اضداد! کثرت در وحدت و وحدت در کثرت!
برگرفته از متن رمان
علی رحمانی قناویزباف، متولد 1364 مشهد است. او کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت، ولی بعد به ادبیات تغییر رشته داد و در حال حاضر در دانشگاه اوپسالا سوئد دانشجوی دکترا است.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.