مجموعه 21 داستان کوتاه فارسی. ژاندارم عصبانی شد و از کوره در رفت و فریاد زد گور پدر تو کردهاند و آن مروارید سگ پدر، چند مشت و لگد حواله کرد ...
مجموعه 21 داستان کوتاه فارسی. ژاندارم عصبانی شد و از کوره در رفت و فریاد زد گور پدر تو کردهاند و آن مروارید سگ پدر، چند مشت و لگد حواله کرد به صورتم و داد زد آهای دکتر کجایی؟ قرمساق بیا اینجا و این جا... ک... ش را ببر، ببر حلقآویزش کن، ببر چوب توی آستینهایش کن، ببر هر غلطی که میتوانی انجام بده. دیگر نمیخواهم ببینمش ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.