داستان درباره ي پسري است كه از دانشگاه اخراج شده و هيچ پولي ندارد.
يك شب دزدي به او مي گويد كه پول هايش را بدهد ولي او پولي نداشت. دزد او را ت ...
داستان درباره ي پسري است كه از دانشگاه اخراج شده و هيچ پولي ندارد.
يك شب دزدي به او مي گويد كه پول هايش را بدهد ولي او پولي نداشت. دزد او را تا خانه اش دنبال كرد و داخل خانه شد. او بر روي ديوار عكس پدربزرگ پسر را ديد تا نزديك رفت عكس به او لبخند زد. پدربزرگ تمام زندگي دزد را برايش تعريف كرد...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.