دکتر پویان که به عنوان جانشین پدر در دانشکده علوم اجتماعی به عنوان استادیار پذیرفته شده است تحت فشار مدیر گروه برای حفظ جایگاه علمی خود مج ...
دکتر پویان که به عنوان جانشین پدر در دانشکده علوم اجتماعی به عنوان استادیار پذیرفته شده است تحت فشار مدیر گروه برای حفظ جایگاه علمی خود مجبور است مقاله سفارشی در رابطه با احوالات جامعه بنویسد و از انجایی که با خواندن خاطرات پدر و توصیف صحنههای وحشتناکی که پدر از تجاوز به یک دختربچه نوشته است از پدر و امال و ارزوهایش نا امید شده است دچار فروپاشی روحی و روانی میشود پس از درخواست مدیر گروه به ناگهان از کوره در میرود و مثل گرگ بیخ گلوی مدیر را میگیرد و او را میکُشد
داستان در پیچ و تاب این اتفاق و بررسی مسائل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و جهان پیش میرود
نویسنده با ایجاد توالیهای نامنظم در زمان و فضا ساختارهای اجتماعی بشر در عصر حاضر را واکاوی میکند و از دل فردیت به خانواده و جامعه پل میزند و دست اخر احوالات بشر را زیرورو میکند و حقوق بشر را منجلاب سیاه و تاریکی میداند که در اصالت سود و افکار و اندیشه های ماکیاولی و ساختار ژنتیکی ناقص بشر سرو شکل بی قاعده و بی نظمی به خود گرفته است
"پدرم استاد فرهیخته و با سوادی بود، اما انسان خوبی نبود”.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.