"سهشنبهیِ آخرِ هرماه"
ادایِ دینی است به انسان. به کلمه. به شعر. به تلمیحِ مدرن. به صنایعِ ادبیِ بیمانیفست. به صنعتِ تجزیه. به موها ...
"سهشنبهیِ آخرِ هرماه"
ادایِ دینی است به انسان. به کلمه. به شعر. به تلمیحِ مدرن. به صنایعِ ادبیِ بیمانیفست. به صنعتِ تجزیه. به موهایت را کوتاه کردی. خاکستری هم کوتاه کردی. میخواستی به آنها بگویی انگشتهایِ شاعر-پرنده هم آدمند. دلتنگ میشوند. ابروهایِ تو محراباند قدیمی شدهاست، راه میروند؛ اینجا، نمیدانمآن کجایِ جهان است. دل به تو دادم با یادت شادم. به دوچشمِ کال. به لبها. بالا. خصوصن پایین. مرا ببوسِ لبهایِ مرا، تانکها له کردهاند. به کولاژ. به موسیقیِ عامیانه. قسم خوردم بر تو من ای عشق هیمه میخواهد. به خاموشی، گناهِ ماست. به تاریخ. به عشق. به آزادی. به کانونِ نویسندگانِ ایران. به منشورِ ۹ مادهای. به "آزادیِ اندیشه و بیان و نشر در همهی عرصههای حیاتِ فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حقِ همگان است. این حق در انحصارِ هیچفرد، گروه یا نهادی نیست و هیچکس را نمیتوان از آن محروم کرد." شعر، مقابله علیهِ سانسور و فراموشی است. دفاع از آدمیزادی. صلح. آزادی. رفاه. برابری. "سهشنبهیِ آخرِ هرماه" در ستایشِ روایت و معنی است. از رودکی تا سوسیالیسمِ دونفره. تا در من یادِ مجید روانجو. دستهایت را میفشارد/ دستهایش را میفشاری/ دستهایم را میفشارد/ دستهایش را میفشارم/ ما سهنفر بودیم. در ستایشِ کانون نویسندگان ایران. در ستایشِ شعر، ابر دارد/ ابر، گریه/ یک گلِ سرخ ربطِ عجیبی دارد/ به جیبِ سمتِ چپِ مرد/ به موهایِ بلندِ زن
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.