در يك انبار خرابه موش و گربه اي در صلح و صفا با هم زندگي ميكردند. و هركدام به تنهايي به شكار ميرفتند و غذاي خود را پيدا ميكردند. گربه عاقل و ع ...
در يك انبار خرابه موش و گربه اي در صلح و صفا با هم زندگي ميكردند. و هركدام به تنهايي به شكار ميرفتند و غذاي خود را پيدا ميكردند. گربه عاقل و عاقبت انديش بود ، ولي موش سر به هوا و بازيگوش و اصلا" به نصيحتهايي كه گربه به او ميكرد كه براي زمستان بايد غذايي ذخيره كنيم گوش نميكرد، تا اينكه زمستان آمد و......
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.