عنوان داستان
امير حسن چهل تن، ماهرانه و شاعرانه در دو كلمه تكليف تهران را روشن كرده است: «شهر بي آسمان»، مثل اين كه بگوييم آدم بي سر. نفي آس ...
عنوان داستان
امير حسن چهل تن، ماهرانه و شاعرانه در دو كلمه تكليف تهران را روشن كرده است: «شهر بي آسمان»، مثل اين كه بگوييم آدم بي سر. نفي آسمان براي فضاي زيست يعني نفي همه چيز. به اين ترتيب تهران شهري است كه به هيچ شهر ديگر شباهت ندارد و نمي توانيم به تهراني ها بگوييم: «به هر كجا كه روي آسمان همين رنگ است.»
عنوان كتاب، به همين سادگي خواننده را متوجه و منتظر يك اثر انتقادي و يك روايت منفي و بدبينانه مي كند كه در بعضي از بخش ها همين طور هم هست. اما در بسياري از موارد به واقعيت نزديك است و همچنان كه از آغاز قرن بيستم گاهي داستان ها با شخصيت هاي واقعي در مي آميختند،L در اين داستان هم نام واقعي ي بسياري از شخصيت ها را با روايتي از فعاليت مثبت يا بيشتر منفيLي آنان ملاحظه مي كنيم. داستان بسيار جذاب است و خواننده را از آغاز تا پايان شيفته و سرگرم نگاه مي دارد، هر چند نكاتي هم در آن مشاهده مي كند كه شايد همدليLي كامل او را نتواند جلب كند.
شخصيت اول داستان،L كرامت، موجودي ست كه اوضاع زمان و مكان و شرايط محيط پرورشي،L او را به صورت هيولايي در آورده كه آنچه مي كند و مي گويد، ناچار همان است كه به او تحميل شده و اقتضاي رابطهLي طبيعت او با زيستگاه و پرورشگاه اوست: خشن،L بي رحم، سودجو،L متجاوز به حقوق ديگران،L بي هدف، آسان پذير و مثل همهLي افرادي از اين دست مجذوب و م
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.