داستان تخیلی برای كودكان.
آن قدیم ندیم ها پسری بود به نام موریس مك گورك. او می گفت: " تو تمام شهر، جالب ترین جا برای نقشه های خوشگل من، میدان ...
داستان تخیلی برای كودكان.
آن قدیم ندیم ها پسری بود به نام موریس مك گورك. او می گفت: " تو تمام شهر، جالب ترین جا برای نقشه های خوشگل من، میدان خالی پشت مغازه ی اسنیلاكه... فقط كافیه قوطی های خالی را جمع كنم." موریس مك گورك گفت: "آدمی مثل اینجانب نیم ساعته كار این خرت و پرت ها را می سازد. می توانم علف های هرز را بكنم. آن درخت خشكیده را ببرم. ماشین قراضه ها را هم بندازم بیرون و... آن وقت، می دانید، زمین حاضر و آماده می شود، آماده برای چادر های سیرك ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.