داستان درباره مرديست كه مي خواهد از بندر پهلوي با كشتي راهي پاريس شود و به دنبال مسافر ديگري مي گردد تا در راه تنها نباشد. بالاخره روز آخر م ...
داستان درباره مرديست كه مي خواهد از بندر پهلوي با كشتي راهي پاريس شود و به دنبال مسافر ديگري مي گردد تا در راه تنها نباشد. بالاخره روز آخر مرد جواني را پيدا مي كند كه همراه خود سگ كوچكي دارد او با داشتن صورتي جوان، موهايش سفيد است. او آدم خشكي است. زمانيكه سوار كشتي مي شوند مرد جوان دچار دريازدگي مي شود و آن مسافر مجبور به مريضداري مي شود كه اين كار او مرد جوان را وادار به دوستي مي كند و از او مي خواهد كه دفتر خاطراتش را بخواند تا عبرتي براي بقيه شود.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.