در پاییز سال ۱۹۵۶، سه سال پساز مرگ استالین و در اوج تلاشهای خروشچف برای استالینزدایی، یکباره در مجارستان هنگامهای به پا شد. پیر و جو ...
در پاییز سال ۱۹۵۶، سه سال پساز مرگ استالین و در اوج تلاشهای خروشچف برای استالینزدایی، یکباره در مجارستان هنگامهای به پا شد. پیر و جوان، دانشجو و کارگر، ناگهان به خیابانها ریختند تا کشورشان را از زیر یوغ کمونیسم بیرون آورند. به مدت چند روز، روزهایی آمیخته با شادی و امید، چنین به نظر میرسید که انقلابیون حتی ممکن است به پیروزی هم برسند. اما ناگهان واقعیت چهرهی تلخ خود را به نمایش گذاشت. نیروهای شوروی با قدرتی مقاومتناپذیر به تجاوزی نظامی دست زدند. مقاومت مردم مجارستان با خشونتی درندهخویانه در هم کوفته شد، از پایتخت جز ویرانهای بهجا نماند، هزاران نفر از مردم جان خود را از دست دادند و کشور به مدت سه دهه در اشغال مهاجمان باقی ماند. این کتاب قصهی یک شکست قهرمانانه است، حکایت شجاعتی حیرتانگیز در راه آرمانی نافرجام و داستان خشونتی سنگدلانه.
انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان بسیاری از روشنفکران و متفکران اروپایی را درگیر خود کرد و محل مجادلات و بحثهای بسیاری شد. برجستهترین متفکری که نامش با انقلاب مجارستان گره خورده کسی نیست جز جورج لوکاچ. او در دولت کوتاهعمر ایمره ناج وزارت فرهنگ را برعهده داشت. هانا آرنت نیز پس از سرکوب انقلاب جستاری در باب آن نوشت و به پیوند این انقلاب با پدیدهی توتالیتاریسم پرداخت. ژان پل سارتر، که زمانی مدافع سرسخت سیاستهای اتحاد شوروی بود، با سرکوب خونین این انقلاب به منتقد جدی این کشور بدل شد و رسالهی تندوتیزی نوشت با نام «شبح استالین» و بر سیاستهای اتحاد شوروی بهشدت تاخت.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.