شب پاورچین پاورچین میرفت گویا باندازه کافی خستگی در کرده بود، صداهای دوردست خفیف بگوش میرسد. شاید یک مرغ یا پرنده رهگذری خواب میدید، شاید ...
شب پاورچین پاورچین میرفت گویا باندازه کافی خستگی در کرده بود، صداهای دوردست خفیف بگوش میرسد. شاید یک مرغ یا پرنده رهگذری خواب میدید، شاید گیاه ها میروئیدند. در اینوقت ستاره های رنگ پریده پشت توده های ابر ناپدید میشدن. روی صورتم نفس ملایم صبح را حس کردم و در همین وقت بانگ خروس از دور بلند شده...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.