رمان نروژی. این داستان، حكايتی از خاطرات دختری را بازگو می كند كه سودای ثروت اندوزی در سر دارد: «تصميم گرفته ام همه چيز را بازگو كنم. می نو ...
رمان نروژی. این داستان، حكايتی از خاطرات دختری را بازگو می كند كه سودای ثروت اندوزی در سر دارد: «تصميم گرفته ام همه چيز را بازگو كنم. می نويسم تا خودم را بهتر بشناسم. تلاش می كنم تا حد ممكن روراست باشم. البته اين بدين معنی نيست كه من قابل اعتماد هستم. كسی كه با هر آن چه در باره ی زندگی خويش می نويسد، می تواند خود را قابل اعتماد جا بزند، قاعدتا" حتی پيش از آن كه عازم آن سفر دريایی پر مخاطره شده باشد، كشتی اش به گل نشسته و خود را به كشتن داده است.»
پدرم را فقط روزهای يكشنبه می ديدم. ما به سيرك می رفتيم. سيرك بد نبود، اما وقتی به خانه برمی گشتيم برای خودم نقشه تهيه سيرك بهتری را می كشيدم. آن موقع هنوز نوشتن بلد نبودم و نقشه ی سيرك مورد علاقه ام را در ذهنم می پروراندم. در اين قسمت هيچ مشكلی نبود. من خود سيرك را هم در ذهنم مجسم می كردم كه البته فقط شامل چادر بزرگ سيرك و صندلی ها نمی شد، تمام حيوانات و دست اندركاران اجرای برنامه را نيز مجسم می كردم كه چون نقاشی ام خوب نبود، كار سختی بود. خيلی زود و پيش از شروع مدرسه، نقاشی كشيدن را كنار گذاشتم...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.