داستان تخیلی برای گروه سنی "ب" و "ج".
بوری نشست روی دماغ ملی خرسه و گفت: «نیشت بزنم یا می گی استاد بِهِت چی گفت؟» ملی خرسه نیش خورد و جوا ...
داستان تخیلی برای گروه سنی "ب" و "ج".
بوری نشست روی دماغ ملی خرسه و گفت: «نیشت بزنم یا می گی استاد بِهِت چی گفت؟» ملی خرسه نیش خورد و جواب نداد. بوری عصبانی شد و داد زد: «نگو... اصلاً نگو... خیال کردی خودم نمی دونم بِهِت گفته اولین لحظه ی طلوع آفتاب، قله ی آتشفشان، گل یک در جهان...؟»
سال ٥٣٣ هجری خورشیدی یعنی نه قرن پیش، در سهرورد، روستایی نزدیک شهر زنجان، پسری به دنیا آمد به اسم شهاب الدین؛ شهاب الدین سهروردی. سرنوشت شهاب الدین مثل اسمش بود: کوتاه و درخشان همچون شهاب های آسمانی و خوشبو و زیبا همچون سهرورد یا گل سرخ...
با سهروردی فلسفه ی تازه ای زاده شد با نام فلسفه ی اشراق. فلسفه ای که بیش از هر چیز از نور سخن می گوید؛ از نبرد نور و تاریکی؛ از فرشته ای نورانی که در هر چیز پنهان است؛ از اندیشه که شکلی از نور است؛ از لطیف تر شدن هر چیز به عنوان نورانی تر شدنش؛ مثلا این که گیاه از خاک نورانی تر است و انسان می تواند پی در پی نورانی تر شود.
او برای بیان افکارش، از داستان و تمثیل بهره برده و با زبانی شاعرانه و خیال انگیز از سیمرغ، عقل سرخ، هدهد و گوهر شب چراغ سخن می گوید. این کتاب با الهام از رساله ی "فی حاله الطفولیه" ی سهروردی نوشته شده است.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.