رمان فارسی. <br/>«قاصد بهار» قصه ی زندگی حاج حبیب و برادرش عارفه. زندگی که گاه با نامهربانی، سردرگمشان کرده و گاه در حیرت ناشده ها مانده ا ...
رمان فارسی. <br/>«قاصد بهار» قصه ی زندگی حاج حبیب و برادرش عارفه. زندگی که گاه با نامهربانی، سردرگمشان کرده و گاه در حیرت ناشده ها مانده اند. این میان، راز سر به مهری روی سینه ی حبیب سنگینی می کند و سر آخر بغض و تردید گوهر، سکوت ناخوشایند پویان و بی خبری آیدا از سرنوشتی ست که شاید بی رحمانه رقم خورد ...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.