تیا که بهانه ی نیامدن گرفت و هرگز نیامد توی کوره راه های سرد و برفی تنگه شومی یا لب پنجره ی یک کتاب فروشی سرد، وسط یک پاییز دلگیر یا میان شید ...
تیا که بهانه ی نیامدن گرفت و هرگز نیامد توی کوره راه های سرد و برفی تنگه شومی یا لب پنجره ی یک کتاب فروشی سرد، وسط یک پاییز دلگیر یا میان شیدایی درستی و نادرستی اصلا چه فرقی می کند کجا، مهم این است که تیا نیامد... هرگز تا بدانم عشق گفتم عشق راستی عشق، رسیدن است یا نرسیدن!!!
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.