داستان انگلیسی برای نوجوانان.
مادربزرگ گفت: «هر وقت یک حلزون زنده روی برگ کاهو می بینم فورا" می خورمش تا فرار نکند. نمی دانی چه قد ...
داستان انگلیسی برای نوجوانان.
مادربزرگ گفت: «هر وقت یک حلزون زنده روی برگ کاهو می بینم فورا" می خورمش تا فرار نکند. نمی دانی چه قدر لذیذ است!» مادر بزرگ پیر و نق نقو و غرغروی جرج در خوردن هم عادت های عجیب و غریبی دارد. جرج که دیگر تحمل این عادت ها را ندارد تصمیم می گیرد برای همیشه اخلاق ناپسند او را اصلاح کند. داروی مخصوصی می سازد که در بدی، دست کمی از اخلاق مادر بزرگ ندارد... با نتایجی معجزه آسا!
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.