صبح يك روز آفتابي و درخشان، كتي گوساله گوچولو در ميان علفزار سرسبز در حال چريدن بود. كتي پس از خوردن علفها احساس تشنگي كرد و به طرف نهر آب ر ...
صبح يك روز آفتابي و درخشان، كتي گوساله گوچولو در ميان علفزار سرسبز در حال چريدن بود. كتي پس از خوردن علفها احساس تشنگي كرد و به طرف نهر آب رفت ولي وقتي به آنجا رسيد ديد كه يك گربه كوچك در آب افتاده بود... (به دو زبان انگليسي و فارسي با ورق گلاسه)
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.