هیچ کس اسم واقعی اش را نمی دانست
همه میگفتند: شاغول
شاغول همیشه کارهایش عجیب و غریب بود.
تا این که یک روز همین طور که تک و تنها بالای تپه نش ...
هیچ کس اسم واقعی اش را نمی دانست
همه میگفتند: شاغول
شاغول همیشه کارهایش عجیب و غریب بود.
تا این که یک روز همین طور که تک و تنها بالای تپه نشسته بود آن اتفاق افتاد...
فریدون عموزاده خلیلی
شهر کوچک من پر بود از کلاغها دوچرخه ها و غول ها ... مهم ترین چیزهایی که همیشه آرزو داشتم درباره شان داستان بنویسم. الان که دیگر از ۶۰ سالگی گذشته ام، فکر میکنم هنوز غولهای زیادی مانده که آنها را ننوشته ام و کلاغ های زیادی و دوچرخه های زیادی و ... داستانهای زیادی ...
این کتاب داستان یک غول واقعی است شاید یک روز داستان غولهای خیالی
را هم نوشتم.
حمیده خسرویان
چهارم مرداد ۱۳۷۰؛ روز و ماه و سالی که با دوقلویم به دنیا اومدم از بچگی با خواهر دوقلویم روی همه چی نقاشی میکردیم از کاغذ گرفته تا دیوارهای خونه باهم بزرگ شدیم و نقاشی کردیم و نقاشی کردیم تا تصویرگر شدیم. تصاویر کتاب رو تقدیم میکنم به همه ی بچه های شیطون.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.