رمان فارسی.
پرنیان دختر جوانی ست که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده است و با تنها خاله اش روژان زندگی می کند.
پرنیان از طریق دفتر خاطرات ...
رمان فارسی.
پرنیان دختر جوانی ست که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده است و با تنها خاله اش روژان زندگی می کند.
پرنیان از طریق دفتر خاطرات خاله اش به حقایق تلخ و وحشتناکی دست پیدا می کند که هضمش برای او سخت است. به همین دلیل پا به مسیر خطرناکی می گذارد تا بتواند دست عاملان گذشته را رو کند. اما…
قسمتی از کتاب:
با صدای کیانوش سرم را به سمت راه پله ها می چرخانم. نگاه معنا دار او بین من و فرزاد در گردش است. فرزاد پیش دستی می کند و از من کمی فاصله می گیرد اما همچنان لبخندی بر لبش نشسته است. حالا به کیانوش رسیده و دست روی شانه ی پسر عمویش می گذارد.
چیزی زیر گوش کیانوش می گوید و بعد خودش با صدای بلند می خندد اما من رد اخم های کیانوش را درون چهره اش میبینم. فرزاد نیم نگاهی به من تحویل می دهد و از پله ها بالا می رود. من کنار در منتظر کیانوش منتظ می مانم. خودش را به من نزدیک می کند و هم چنان اخم دارد.
-فرزاد چی بهت میگفت؟
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.