قسمت هایی از کتاب سرخ مثل دریا
میرزا زل زد به صفحه ی تلویزیون کمدی. زنی عرب داشت ترانه می خواند. عامر به موج دودهایی نگاه کرد که تند تند از ...
قسمت هایی از کتاب سرخ مثل دریا
میرزا زل زد به صفحه ی تلویزیون کمدی. زنی عرب داشت ترانه می خواند. عامر به موج دودهایی نگاه کرد که تند تند از دهان میرزا بیرون می زد.. دودهایی سفید عین دشداشه اش. خوشش نمی آمد او از پدرش بد می گوید، اما نمی توانست بفهمد که چه اتفاقی دارد می افتد. چشمش به رنگ سرخ زغال های سر قلیان افتاد که درست عین سرخی دامن های چند دوره گرد بود: زن هایی که هر چند وقت یک بار سرو کله شان توی محله پیدا می شد. مادرش گفته بود: (( اینها کولی ان. )) عامر پرسیده بود: ((کولی یعنی چی؟)) شهلا گفته بود: کولی یعنی دوره گرد. بی بی ت می گفت وقتی بچه بود، کولی ها سه پایه درست می کردن و می آوردن می فروختن. سه پایه برای روی آتیش که کتری یا تابه.ی مخصوص نون روش بذارن. همیشه هم خرمهره های رنگی برای فروش داشتن.... . .
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.