داستان فارسی.برنده جایزه چهارمین دوره جایزۀ ادبی اصفهان دی ماه ١٣٨٥.
دستش گرم بود، در را که بست بازى را شروع کردم، همان جا توى هال روى زمین ...
داستان فارسی.برنده جایزه چهارمین دوره جایزۀ ادبی اصفهان دی ماه ١٣٨٥.
دستش گرم بود، در را که بست بازى را شروع کردم، همان جا توى هال روى زمین نشستم و چادر سفید را تا روى ابروهایمکشیدم. »به خانه بخت خوش آمدى.« چیزى نگفتم و به اطراف نگاه کردم، خانه بزرگى بود، ظاهراً سه اتاق خواب داشت. خانم دکتر محمدجانى هم استاد فلسفه است و هم اهل داستان. این زن مرموز که در کلاسهاى فلسفهاش جدیتى غریبدارد، در بعدازظهرهاى جلسههاى داستان انسانى دیگر است: مهربان و صمیمى. و آیا همین نمىتواند دلیلى باشد براىگلبانو بودن او؟ زنى که خواسته و ناخواسته در دشوارترین وقایع تاریخ معاصرمان نقشآفرینانه حضور داشته و با این همهبازیگرى بوده است در دست مردانى بازیگردان؛ مردانى که هر یک بنابه هواى خود حضورش را نقش و نام بخشیدهاند.
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.