اين داستان ماجراي دو برادر دوقولوست به نام "هومن" و "هرمز". هومن وارد سپاه شده در دوران جنگ به جبهه مي رود و بعدها رياست حراست دانشگاه كرمان ...
اين داستان ماجراي دو برادر دوقولوست به نام "هومن" و "هرمز". هومن وارد سپاه شده در دوران جنگ به جبهه مي رود و بعدها رياست حراست دانشگاه كرمان را به عهده مي گيرد. از طرفي هرمز به تحصيلات دانشگاهي ادامه مي دهد. هومن با دختري بسيجي به نام مريم ازدواج مي كند، اما مريم بچه دار نمي شود. ژاله دختر سرايدار پدر هومن است و در كرمان تحصيل مي كند. پدر ژاله در رشت به تازگي در خانه ي هوشنگ خان مشغول به كار شده است. هرمز از ژاله خواستگاري مي كند، اما ژاله به خواسته وي جواب منفي مي دهد؛ زيرا قبلا" از طرف حراست دانشگاه بين ژاله و هومن نوعي درگيري پيش آمده، بدين سبب ژاله از هر دو برادر بيزار است. هرمز به قصد روشن شدن موضوع، نزد برادرش به كرمان مي رود و در پي درگيري بين دو برادر، هر دو راهي بيمارستان مي شوند، تا اين كه...
We are using technologies like Cookies and process personal data like the IP-address or browser information in order to personalize the content that you see. This helps us to show you more relevant products and improves your experience. we are herewith asking for your permission to use this technologies.